روزنوشت های من

ساخت وبلاگ

چطور میشه با یه جمله انرژی یه نفر رو گرفت و رید به حالش کاری مهتاب گه گاه با من می کنه . مسله اصلی من وبلاگ البته کلمه اینکه حرف نمیزنه هیچی نمیگه .الان وسط تایپ جزوه لطف کرد و گفت که تو مباحث کلاسیشون فرموند که سی و 4 سالش شده و قصد ازدواج نداره ...

به جهنم انگار من دارم . کاش هیچی نبود کاش بابا نمیومد تهران و ملایر یه خ کوچیک داشتیم و من درس می خوندم و میرفتم دنبال چیزای که میخام .بغض ندارم عصبانیم ...نمی دونم چه کنم... به نظرت چه کنم؟

روزنوشت های من...
ما را در سایت روزنوشت های من دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : golnaz25o بازدید : 189 تاريخ : سه شنبه 29 آبان 1397 ساعت: 18:54

از دیروز دوباره حالم بده.. دقیقش از دیروز بعد از ظهرش شروع شد که از محمد خبری نداشتم و دیر امد و کلا تو مغازه حوصله ام سر رفته بود.. روز خلوتی بود... محمد هم که اومد گفت رفتن خونه یکی از همکلاسی های خ روزنوشت های من...
ما را در سایت روزنوشت های من دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : golnaz25o بازدید : 214 تاريخ : سه شنبه 29 آبان 1397 ساعت: 18:54